نماد و نقش سرو
درخت سرو نام درختي است معروف و مشهور و آن سه قسم مي باشد:
يكي سرو آزاد و ديگري سرو سهي و سوم سرو ناز ، و عربان سرو را شجرةالحية خوانند.
درخت معروف و آن سه قسم است :
سرو ناز كه شاخ هايش متمايل است ، سرو آزاد كه شاخ هايش راست رسته باشد و سرو سُهي كه دو شاخش راست رسته باشد.
سرو ناز سرو آزاد سرو سهی
گرت ز دست برآيد چو نخل باش كريم ورت زدست نيايد چو سرو باش آزاد
سعدي
سرو شو از بند خود آزاد باش شمع شو از خوردن خود شاد باش
نظامي
در ره دين چو ني كمربربند تا سرآمد شوي چو سرو بلند
نظامي
يكي سرو بد سبز و برگش گشن برو شاخ چون رزمگاه پشن
فردوسي
از صفات سرو است :
راستين. بلند. سرفراز. سركش تازه. جوان. جوانه. نوخاسته. سايه دست. پابرجاي. پايدار. بستاني. بوستان آراي.
اگر كنايه از معشوق باشد به اين كلمات تعريف كنند:
موزون. سيمين. سيم اندام. بهاراندام. گل اندام. لاله رنگ. سمن بار. سهي بالا. صنوبرخرام. طوبي خرام. خوشخرام. پريشان خرام. قيامت خرام.
بي پرواخرام. قيامت قيام. خرامنده. خرامان. چمان. يازان. نوان. سبك. جولان. هوادار. خوش رفتار. روان. دلجوي. قباپوش. سبزپوش. يكتاپوش.
سرو آزاد:
سروي كه شاخه هايش راست باشد. سروي كه راست رود و آن را به اين اعتبار آزاد گفته اند كه از قيد كجي و ناراستي و پيوستن به شاخ ديگر فارغ است و بعضي گويند هر درختي كه ميوه ندهد آن را آزاد خوانند، چون سرو ميوه ندهد آن را آزاد خوانند و جمعي گفته اند هر درختي را كمالي و زوالي هست، چنانكه گاهي پربرگ و تازه است و گاهي پژمرده و بي برگ و سرو را هيچ يك از آنها نيستو همه وقت سبز و تازه است و از اين علت ها فارغ و اين صفت آزادگان است، بدين جهت آزاد باشد.
چو رستم بپيمود بالاي هشت بسان يكي سرو آزاد گشت
"فردوسي"
چو هولك بر دو چشم دلبر افتاد درون آمد ز پا آن سرو آزاد
" اسدي"
غمش بر غم فزود آن سرو آزاد دل خود را بدست سيل غم داد
"نظامي"
سرو خرامان:
يكي بخرام در بستان كه تا سرو روان بيني
دلت بگرفت در خانه برون آ تا جهان بيني
"خاقاني"
فرودآمد رقيبان رانشان داد درون شد باغ را سرو روان داد
"نظامي"
سرو سُهي:
سروي باشد دوشاخ و شاخهاي آن راست مي باشد، چه سهي به معني راست آمده است .
سروي كه دو شاخش راست رسته باشد.
سرو راست رسته:
تا بو كه يابم آگهي از سايه سرو سُهي
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامي ميزنم
"حافظ"
اگر با تاريخ و فرهنگ كشور ها آشنا باشيم و يا دست كم به بعضي از پرچم ها نگاه كرده باشيم، ديده ايم كه ملتها هر كدام نماد مخصوص به خود دارند،
مثلا:
يك كشور مثل لبنان درخت سدر و كشور ديگري با برگ درخت ديگري با يك حيوان نماد خود را مشخص نموده است .
برخي كشورها هم هستند كه نماد خود را به پرچم نبرده اند، ولي براي آنها محترم است، از اين نظر تقريبا براي همه ملت ها ميتوان يك نماد ملي به حساب آورد كه از آن ميان برخي حيوان وبرخي ديگر گياه و جماد هستند.
نماد ملي ايرانيان سرو است؛
شايد در نگاره هاي تخت جمشيد بارها به اين نشان برخورد كرده ايد و علت آن را خواسته ايد و يا اينكه اين نام در ادبيات ايراني و فرهنگ ديني مورد توجه بوده است، براي شما جالب توجه بوده است.
آيا تاكنون از خود پرسيده ايد كه چرا سرو؟ و يا اين سرو چه ويژگي دارد كه با ملت ايران همخوان بوده است؟
واقعيت اين است كه در ميان تمام جهانيان، ايراني ها با ذوق و سليقه ي ويژه اي اين نماد را انتخاب كرده و الحق كه بهترين انتخاب را داشته اند.
درخت سرو زيباترين خوش قامت ترين درخت است كه بار هم نمي دهد و از تعلق آزاد است، از اين رو آن را نماد آزادگي هم خوانده اند، اين عنوان در ادبيات فارسي مورد استفاده است.
اين درخت همچنين هميشه سبز است و هيچگاه خزان ندارد و نشان مي دهد كه ايراني هميشه خرم و شاد است.
سرو در كنار ويژگي هاي ديگرش، مقاومت خوبي در برابر خشكسالي دارد؛ ولي مهمتر از آن اين كه در برابر توفان ها سخت مقاومت مي كند .
سخت ترين توفان درختان ديگر را مي شكند، اما سرو تا روي زمين خم ميشود، اما هرگز كمرش نمي شكند .
اين امر براي ايرانياني كه در برابر يورش اقوام مهاجم تسليم شده ولي ماهيت خود را رها نكرده اند، مثال خوبي است.
از اينها گذشته؛ دير پايي و عمر دراز سرو و مقاومت آن در برابر آفات هم مهم است .
معروف است كه زردشت دو درخت سرو كاشت كه يكي در فريومد و ديگري در كاشمر بود. سرو كاشمر را متوكل عباسي از سر بغض بريد و به خواهش زردشتيان توجه نكرد .
او ميخواست از تنه آن كاخي در بغداد براي خود بسازد، ولي پيش از آن، فرشته مرگ زود تر از درخت به بغداد رسيد و متوكل را به جهنم برد.
امروزه اما درخت سرو هزار ساله اي در ابركوه پابر جاست كه مورد عنايت اهالي است و در ميراث فرهنگي نيز ثبت شده است.
در فرهنگ ايران باستان هم، سرو نشان اهورا مزدا و نيلوفر نماد آناهيتا است.
بنابراين كاشت درخت مقدس است و داير كردن پرديس ( فردوس ) مقدس بوده است.
البته آن نخلي هم كه امروزه در بخشهاي مركزي ايران به هنگام عزاي امام حسين بلند مي كنند، شكلي از سرو است كه سخن در اطراف آن فراوان است و جاي تحقيق دارد.
ايرانيان همه ساله در روز خور، با خداي خود پيمان مي بستند كه تا سال ديگر يك سرو خواهند كاشت، زيرا سرو نماد مقاومت در برابر سرما هم بود.
درخت سرو در فرهنگ ايران جايگاه ويژه اي دارد و از هزاران سال پيش تاكنون مورد علاقه ايرانيان بوده است و گراميداشت درخت سرو در فرهنگ ايران با گسترش آيين مهر در ايران كهن در پيوند است.
در هزاره هاي دور، نياكان ما كه در طبيعت و با طبيعت زندگي مي كردند، پس از مشاهده خورشيد و ماه و ستارگان و تجربه تغييرات طبيعي فصول و كوتاهي و بلندي روز و شب، فعاليت هاي روزانه خود را بر بنيان اين پديده هاي طبيعي و دگرگوني هاي آنها تنظيم كردند و از آنها بهره هاي فراوان بردند.
آيين مهر در ايران و بسياري از كشورهاي جهان، هزاران سال پايدار ماند و پيروان فراوان يافت، چنانكه در سده اول پيش از ميلاد، اين آيين توسط رومي ها در سراسر قاره اروپا، غرب و شمال آفريقا و آسياي كوچك و پيرامون درياي سياه منتشر شد و طي پنج سده در بخش بزرگي از جهان گسترش يافت.
به نظر مي رسد كه آيين مهر را مي توان " مادر همه آيين ها " دانست و هنوز نيز بسياري از نماد ها و سنت هاي اين آيين كهن به صورت هاي گوناگون در باورها و سنت هاي پيروان آيين هاي ديگر در ميان ايرانيان و ديگر ملت هاي جهان، زنده مانده است.
در باور پيروان آيين مهر، سرو درختي است كه ويژه خورشيد و زايش مهر است؛ درختي كه هميشه سبز و باطراوت است و در برابر سردي و تاريكي پايداري مي كند.
از اين روي سرو نماد مهر تابان و زندگي بخش و نشانه ناميرايي و آزادگي و پايداري در برابر نيروهاي مرگ آور بود.
به همين دليل در شب زايش مهر، آن را مي آراستند و هدايايي در پايش مي نهادند و با خود پيمان مي بستند كه براي سال ديگر نيز سرو هميشه سبز ديگري بنشانند.
براين پايه؛
درخت سرو از ديرباز تاكنون عضوي ثابت و جدانشدني از باغهاي بهشت گونه ايراني است كه يادگار آن باغهاي بهشتي، هنوز روي سنگ نگاره هاي شهر پارسه و آثار برجاي مانده از نيايشگاه هاي مهري و نقش هاي ابريشمي قالي هاي باغي ايراني و بسياري ديگر از آثار هنري دوره هاي مختلف تاريخي از گبه و گليم و ترمه گرفته تا مينياتور و كاشي كاري در بناهاي مختلف برجاي مانده است.
بر بنيان باورهاي مهري، نياكان مان نام هايي چون " سرو ناز " را بر فرزندان خود مي نهادند و در هنگام زايش فرزندان شان به جاي قرباني كردن، به نام نوزاد درخت سروي مي كاشتند تا سرو آزاد و فرزندشان باهم بزرگ شوند و زندگي سبز و سرنوشتي روشن داشته باشند.
نزد مهربانان، درخت سرو با صفاتي چون آزاد، راستين، بلند، سرفراز، سركش، تازه، جوان، جوانه، نوخاسته، سايه دست، سايه گستر، سهي، پابرجاي، پادرگل، پايدار، چمن زاد، بستاني و بوستان آراي شناخته شد.
درخت سرو از هزاران سال پيش در ايران كاشت مي شده و يكي از نمونه هاي كهنسال اين درخت، سرو كاشمر بوده است كه بنا به قول مشهور به دست زرتشت كاشته شده بود.
اكنون نيز نمونه هاي كهنسال ديگري از درخت سرو در برخي از نقاط ايران همچنان استوار است كه مهم تر از همه سرو كهنسال چند هزارساله در شهر ابركوه يزد است كه كهنسال ترين سرو جهان به شمار مي رود.
به هر روي، خوشبختانه درخت سرو در ايران و همه كشورهاي جهان در دسترس ايرانيان است و حتي در كشورهاي سردسير با اندك تلاشي مي توان آن را در گلخانه كاشت و نگهداري كرد و در جشن يلدا استفاده كرد.
سرو کاشمر سرو ابرکوه
امروزه در سراسر ايران و در همه فصول سال، مي توان نهال هاي گلداني گونه هاي مختلف سرو را با بهاي مناسب از گلخانه ها تهيه كرد و لازم به يادآوري نيست كه دوستداران فرهنگ ايران و آيين مهر كه از پاسداران زمين و محيط زيست نيز هستند، از آسيب رساندن به اين درختان هميشه سبز و يادگاران كهن فرهنگ ايران زمين پرهيز مي كنند.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ممنون از این مطالب بسیار زیبا و پر مغز .لذت بردم واقعا
10 روز پیش ارسال پاسخ