نقش و نماد در هنرهای سنتی

( قسمت اول )

اسطوره ، افسانه:

  • اسطوره ها از ديدگاه هاي مختلف : علوم انساني و علوم اجتماعي، زبان شناسي، ادبيات، روانشناسي، روانپزشكي، جامعه شناسي و مردم شناسي مورد مطالعه، تجزيه و تحليل قرار مي گيرند.
  • از ديدگاه ادبيات: اسطوره عبارت از داستان ها و استعاره هايي است كه با پوششي از نمادها و تحليل ها، پس از هزاران سال به ما رسيده اند، بي آنكه زمان رويداد يا آفرينندگان آنها شناخته باشند.

از ديدگاه زبان شناسي:

لوي اشتروس در مطالعه اسطوره ها معتقد است كه اسطوره ها در مجموع يك زبان را مي سازند كه واقعيت هاي جهاني را در قالب تمثيل ها و نمادها بيان مي كند.

از ديدگاه روانكاوي و روانپزشكي:

به نظر روانكاوان رويا ، اسطوره شخصي و خصوصي خواب بيننده است و اسطوره، رؤيايي در بيداري تمامي آحاد يك جامعه است.

به قول يونگ:

ناخودآگاهي جمعي، مخزن اسطوره هاي بزرگ بشري است و دانشمندان آن را "ديرينه ريخت" مي نامند.

از ديدگاه جامعه شناسي:

جامعه شناسان انديشه هاي اساطيري را، انعكاسي از نظام اجتماعي ميدانند و بعضي از آنان معتقدند كه اسطوره منعكس كننده زندگي اجتماعي، طبقاتي و شغلي و توليدي است كه در قالب مثل و نماد بيان شده است.

از ديدگاه مردم شناسي:

در مردم شناسي، تحليل اسطوره ها براي شناخت سير تكويني و فرهنگ و تمدن جوامع انساني صورت مي گيرد.

به عقيده ميرچا الياده: اسطوره يك واقعيت فرهنگي به غايت پيچيده است.

معناي نماد :

نَماد ( كه مظهر و سمبل هم ناميده شده ) نشانه اي است كه نشانگر يك انديشه، شيء، مفهوم، چگونگي و جز اينها مي تواند باشد.

نماد ميتواند يك شيء مادي باشد كه شكلش بطور طبيعي يا بر پايه قرارداد با چيزي كه به آن اشاره مي كند، پيوند داشته باشد. براي نمونه: نقش فروهر نماد مزداپرستي است.

انسان را حيوان نمادپرداز ناميده اند. در يك تعريف كلي، نماد عبارت است از چيزي مرتبط با چيزي ديگر كه به آن معنا مي بخشد، يا نماينده آن است.

  • در سراسر تاريخ پرفراز و نشيب ايران ، هنر بزرگترين مايه و خصيصه هر دوره بوده است.
  • آثار سنتي بازمانده نشان مي دهد كه زندگي مردم ايران در تمام ادوار تاريخ با ذوق و سليقه و زيباپرستي همراه بوده است و كليه وسايل زندگي آنها اعم از بزرگ و كوچك، جزيي و كلي، با تزيينات زيبا همراه بوده است.
  • هيچ ملتي را نمي توان شناخت و به ژرفاي انديشه آن دست يافت مگر اينكه ريشه باورهاي آن را دريافت.
  • اسطوره هاي نوشته و نانوشته ايران را بايد از لابلاي برگ هاي تاريخ، دريافتهاي باستان شناسي و از كنش هاي آييني اين ملت بيرون كشيد.

یکی از ابداعات انسان برای بیان مفاهیم خاصی که دارای بار معنایی ویژه ای هستند، نمادسازی است.

انسان به شیوه نمادسازی در طول تاریخ بهتر توانسته مفاهیمی را نمودار سازد که به روش های دیگر کمتر قابل بیان و توصیف بوده اند.

يكي از ابداعات انسان براي بيان مفاهيم خاصي كه داراي بار معنايي ويژه اي هستند، نمادسازي است.

انسان به شيوه نمادسازي در طول تاريخ بهتر توانسته مفاهيمي را نمودار سازد كه به روش هاي ديگر كمتر قابل بيان و توصيف بوده اند.

نماد سر و رازي است كه به يكباره جلوه گر نمي شود و همواره از نو بايد ارزش يابي شود.

نماد در حقيقت نوعي از نشانه است. نشانه را مي توان به طور كلي به سه دسته تقسيم كرد:

نشانه هاي طبیعی:

يعني نشانه هايي كه ميان نشانه و مفهوم آن رابطه اي همجواري وجود دارد، مانند دود كه نشانه آتش است.

نشانه هاي تصویري:

كه ميان نشانه و مفهوم آن شباهتي عيني وجود دارد. مثلا قاشق و چنگال كه نشانه رستوران است.

نشانه هاي قراردادي :

كه ميان نشانه و مفهوم شباهت عيني و يا همجواري وجود ندارد و در فارسي آن را به نماد تبيين ميكنند.

آنچه نماد ناميده مي شود عبارت است از يك اصطلاح، يك نام، و يا يك تصوير كه نماينده يك مفهوم در زندگي انساني است.

اصولا نماد در هر فرهنگ بسته به پيشينه تاريخي و اسطوره اي و فرهنگي آن قوم تعريف مي شود. برخي نمادها هم در ميان تمامي انسانها معرف يك معناي مشترک است.

بر همين مبنا، ميرچا الياده، معتقد است:

نماد، دنباله تجلي قداست ( اسطوره ) و در حكم تبلور آن است.

در تاريخ زندگي بشر، تمام باورها و اديان از نمادگرايي فراوان استفاده كرده اند و زبان و صور نمادين را بكار گرفته اند.

چراكه بشر به شيوه نمادپردازي، بهتر مي تواند مفاهيمي را نمودار سازد كه نمي توان به روش هاي معمول بيان شود.

در واقع همانطور كه كلمات باعث رسيدن و فهميدن مفهومي خاص مي شوند، اشكال و تصاوير قراردادي نمادين نيز به نوعي باعث تبلور معاني اي در ذهن مي شوند كه لغات نمي توانند به آساني محمل آنها باشند.

اين مشكل، آنجا قوت مي يابد كه ذهن انسان از درک تمامي مفهوم عاجز باشد؛ مثلا مفاهيم قدسي مانند خالق از اين دست است . انسان هيچ گاه قابل به ادراک كامل خالق نيست و كلامي نيز نمي تواند اين مفهوم را از نظر بصري تجسم بخشد.

در اينجاست كه نماد به كار مي آيد و به بهترين نحو محمل بار معنا مي شود.

به طور كلي نمادها را مي توان در هنرهاي بصري و هنرهاي سنتي، به سه گروه كلي تقسيم كرد:

نمادهاي هندسی، نمادهاي گیاهی و نمادهاي حیوانی

نمادهاي هندسي داراي بار معنايي قدسي تر نسبت به الباقي نمادها هستند و معاني تجريدي را باز مي نمايند.

نمادهاي هندسي برگرفته از طبيعت:

  1. دايره (خورشيد، آتش، نور)
  2. مربع (زمين)
  3. مثلث (كوه)
  4. آب

 

نماد و اسطوره در هنر سنتی

مفاهيم مربوط به دایره ( آتش و خورشيد ) در هنرهای سنتی ایران

 

آتش در متون كهن :

در باره چگونگي كشف آتش در شاهنامه فردوسي كه سندي كهن از تاريخ باستاني ايران زمين است، اينگونه بيان شده است: هوشنگ- پادشاه كياني-  با چند تن از نزديكان از كوه مي گذشتند كه اژدهايي سياه نمودار شد. هوشنگ سنگ بزرگی برداشت و بسوي اژدها رها كرد سنگ به كوه برخورد كرد و آتش از برخورد سنگ ها برخاست :

فروغي پديد آمد از هر دو سنگ

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

آتش در فرهنگ ايراني قدمتي بس ديرينه دارد.

سرزمين اوليه ايرانيان در محيطي سردسير واقع بود و در واقع تاريكي و سرما دو دشمن ديرينه ايرانيان محسوب مي شد و به همين جهت بود كه آتش نزد ايرانيان بسيار ارزشمند و مقدس بشمار مي رفت و اين باعث گرديد تا ايرانيان بسيار زودتر از اقوام و ملل ديگر به فوايد آتش پي برند و با كمك آن سنگ گران را ذوب نموده و به ابزار آلات مورد نياز خود تبديل نمايند.

بگونه اي كه اولين آثار و نشانه هايي كه براي هر دوره تاريخي بدست آمده از جمله اثر مفرغ ؛مس و آهن اولين نمونه هاي آن در سرزمين كهن ايران يافت گرديده و وجود كوره هاي متعدد ذوب مس حاكي از تسلط ايرانيان بر اين دانش دارد.

فلز كاري در متون كهن:

در آيين زرتشتی ايران ، پس از اهورامزدا كه آفريننده بزرگ مخلوقات است، امشاسبندان نيز ستايش مي شوند .

هر كدام از ايشان به يك جزء طبيعي اطلاق مي شود و آنرا پشتيباني مي كند :

آشا آتش را ، وهومانا گاو را ، زيساترا فلزات را ، آرماييتي زمين را ، هويوروآتات آبها را و آمرادات گياهان را .

اين منطقي به نظر مي رسد كه محصولاتي كه زيساترا بايد حمايت نمايد فلزات _ آنهايي  كه سلاحها از آن ها ساخته مي شود _ باشد .

اين امر، نشان دهنده ي اهميت فلزات به عنوان منشع سلاح ها ، است كه در يك آيين ديني براي آن خدايي در نظر مي گيرند و آنرا مي ستايند.

نقش خورشيد به عنوان يكي از نمادهاي سنتي از دوران تمدن هاي باستان تا به امروز همواره مورد توجه بوده است.

خورشيد در آثار هنري برجا مانده از تمدن بين النهرين به اشكال گوناگون نمايش داده شده است، به طوري كه گاه به شكل ستاره چهار پر و گاه در شكل و شمايل انسان مجسم شده است.

نماد ايزد خورشيد در زمان بابل بر تارک لوح حمورابي ميدرخشيد و در دورة آشور به شكل گوي بالدار، نماد پادشاهي آشور بود و گاه بر گردنبند پادشاهان خود نمايي ميكرد.

از ايزد خورشيد در اسطوره ها به نام هاي اوتو، شَمَش يا شاماش ياد شده است.

بطور كلي:

نماد دايره كه در تمام اعصار داراي اهميت ويژه بوده، تماميت انسان را در جنبه هاي مختلف از جمله رابطه ميان انسان و طبيعت بيان مي كند.

دايره، مظهر كمال ، نمادي از خلق جهان و نيز مفهوم زمان را در بر دارد.

دايره نمادي از حركت پيوسته و مدور آسمان است كه با الوهيت در ارتباط است در هنرهاي كهن ايران، دايره نماد ميترا است.

در ادوار بعد، اين شكل مانند دايره در پشت سر اشخاص مقدس قرار مي گيرد.

همچنین شما خواننده باذوق می‌توانید بهترین و با کیفیت ترین محصولات صنایع دستی را از فروشگاه اینترنتی سره گالری خریداری کنید.